از ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : چه کسی ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ؟

ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ خندید و ﮔﻔﺖ: "ﻋﺸﻘﻢ" ﺭﺍ...
ﮔﻔﺘﻨﺪ : "ﻋﺸﻘﺖ" ﮐﯿﺴﺖ ؟؟ ﮔﻔﺖ : "ﻋﺸﻘﯽ" ﻧﺪﺍﺭﻡ !!

ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺑﺮﺍﯼ "ﻋﺸﻘﺖ" ﺣﺎﺿﺮﯼ ﭼﻪ کارها ﮐﻨﯽ....؟

ﮔﻔﺖ : ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻋﺎﻗﻼﻥ ﻧﻤﯿﺸﻮﻡ، ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ...، خیانت نمیکنم...
دور نمیزنم.... وعده سر خرمن نمیدهم...دروغ نمیگویم..خیانت نمیکنم....

و ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ، ﺗﻨﻬﺎﯾﺶ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭﻡ، ﻣﯿﭙﺮﺳﺘﻤﺶ...
ﺑﯽ ﻭﻓﺎﯾﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ، ﺑﺎ ﺍﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ ..
برایش فداکاری خواهم کرد..ناراحت و نگرانش نمیکنم...غمخوارش میشوم...

ﮔﻔﺘﻨﺪ : ولی ﺍﮔﺮ ﺗﻨﻬﺎﯾﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ...، ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺪﺍﺷﺖ ..، اﮔﺮ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﮐﺮﺩ ، ﺍﮔﺮ ﺑﯽ ﻭﻓﺎ ﺑﻮﺩ..اگر ترکت کرد ﭼﻪ...؟

اشک بر چشمانش حلقه زد و ﮔﻔﺖ : ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﺒﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﻦ "ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ" ﻧﻤﯿﺸﺪم...


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 24 مهر 1393برچسب:, | 22:58 | نویسنده : سپید گل |
 
یه وقتآیــــی هســتــــــ کــِـهـ بایــد لــَـــم بدی یهـ گــــوشهــ..
وَ جَــریان زندگیــتـــــــ رو فقـــط مــٌــرور کنی
بعــدشم بگـــی:

"به سلآمَتــــــــی خــٌــودَم که اینقـــدر تحمـٌــل دآشتـــم......

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 24 مهر 1393برچسب:, | 22:57 | نویسنده : سپید گل |
دردی که انـــــــسان را به سکوتـــــــــــ وامیدارد .......
بسیار سنگــــــین تر از دردی اســـــــت که انسان را به فریــــــــاد وامیدارد
و انسان ها
فقط به فریــــــاد هم میرسند نه به سکوتـــــــــ هم...............

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 21 مهر 1393برچسب:, | 14:40 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 21 مهر 1393برچسب:, | 14:39 | نویسنده : سپید گل |

نمی دانم محبت را بـر چه کاغذی بنویسم که هرگز پاره نشود

بـرچـه گلـی بـنویـسم که هـرگز پرپر نشـود

بـر چه دیواری بنویسم که هرگز پاک نشود

بـر چه آبـی بنویسم که هـرگز گل آلود نشود

وسرانجام بـر چه قلـبی بنویسم که هـرگز سـنگ نشود


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 20 مهر 1393برچسب:, | 10:26 | نویسنده : سپید گل |

هی پاییز...

ابرهایت را زودتر بفرست...شستن این گردغم ازدل من چند پاییز باران میخواهد....



موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 16 مهر 1393برچسب:, | 9:1 | نویسنده : سپید گل |

اهل پاییزم
روزگارم تنهاییست
تکه جایی دارم , خرده هوسی , سر سوزنی عشق
مادرم , گویی نافم را با تنهایی بریده
دوستانی دارم بدتر از دشمن/وخدایی که میبیند ولی سکوت کرده....شاید حکمت است که من نمیدونم.

 


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 16 مهر 1393برچسب:, | 8:57 | نویسنده : سپید گل |

پاییز فصل رسیدن انارهای سرخ است
و انار چه دل خونی دارد از رسیدن . . .اما لااقل وقتی دلش پراز دلتنگیه میترکه.....اما من چی........!!!

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 16 مهر 1393برچسب:, | 8:52 | نویسنده : سپید گل |

عادت کرده ام به ایـنکه هــمــیــشه

در بحران هــای زندگــی ام، خــودم هوای خــودم را داشته باشم…

در شـــب های بیخــوابی، خــودم برای خــودم لالایی بخــوانم…

وقتی بغض میــکنم، خودم،خــودم را در آغــوش بگــیرم و دلــداری بدهــم…

مــیــبــینــــــــــــــی؟!…

تــنهـایی، با هـمــه ی دردی کـه دارد، مـرا ”مــرد” بار آورده…

آنـقدر که با همـه ی “زنـانگی ام”،

“مـردانه” به خــودم تکیه میــــــکنم…!!!


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 16 مهر 1393برچسب:, | 8:47 | نویسنده : سپید گل |

مدت هاست تنهایم

اما دلتنــــگ آغوشی نیستم....

خسته ام 

ولی به تکیـــــــــــــه گاهی نمی اندیشم... 

چشم هایم تر هستند و قرمز 

ولی رازی ندارم.... 

چون مدت هاستدیگرکسی را"خیلی"دوست ندارم........!!!



موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 16 مهر 1393برچسب:, | 8:41 | نویسنده : سپید گل |
می گویند قِسمت نیست حِکمَت است
خدایآ ... منَ معنیِ قِسمت و حِکمَت را نمی دانم
امآ تو معنی طاقَت رآ می دانی ... مگَرَ نه ؟!طاقتم دیگه تمام شد باورکن.

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 16 مهر 1393برچسب:, | 8:28 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 16 مهر 1393برچسب:, | 8:25 | نویسنده : سپید گل |
 
اگه یه روز یکی با همه ی قلبش دوست داشت

حواست باشه

تو خاص نیستی

اونه که آدم کمیابیه و در حال انقراض

مواظبش باش . . .

قدرشو بدون . . .

.
.
.

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 16 مهر 1393برچسب:, | 8:21 | نویسنده : سپید گل |
 
پـــایــیـــز اســـتـــ ؛
انـــار نیــســتــم کــه بــرســم بــه دســـتــهــای تـــو
بــرگـــم… پــر از اضـــطـــرابــ افـــتـــادنــــم

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 16 مهر 1393برچسب:, | 8:19 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 16 مهر 1393برچسب:, | 8:18 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 16 مهر 1393برچسب:, | 8:16 | نویسنده : سپید گل |
 
تنهایی ازت چیزی میسازه ڪه هیچـ وقت نبودی!
انقدر بی تفاوت میشی ڪه هیچی برات معنی نداره
گاهی هم انقدر حساسی ڪه فکر آینده تورور یڪسره خاڪستر میكنه
خاطرات گذشته که میاد تو ذهنت... یه جورایی هنگ میکنی
ساعتها زیر دوش میشینی بہ ڪاشیای حمومـ خیره میشی غذاتو سرد میخوری ناهارو نصفہ شب صبحانہ رو شام
ساعتها یه آهنگ تڪراری گوش میكنی
شبها انقدر ذهنت درگیره که علامتــ سوالهاے ذهنتو مے شمارے تا خوابتــ ببره

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 16 مهر 1393برچسب:, | 8:10 | نویسنده : سپید گل |

 

عجبــــ وفـــایـــی دآرد این دلتنگــــی...!
تنهـــــاش که میـــذآریـــی میــری تو جمـــع و کلّی میگـــی و میخنــــدی...
بعد کـــه از همه جـــدآ شدی از کـُنـــج تآریکـــی میآد بیرون
می ایستـــه بغـــل دستــتــــ ... دســتـــ گرمشـــو میذاره رو شونتــــ
بر میگـــرده در گوشــتـــ میگـــه:
خـــوبــی رفیـــق؟؟!!بـــآزم خودمـــم و خـــودتــــ


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 12 مهر 1393برچسب:, | 9:59 | نویسنده : سپید گل |

گفتمش دل میخری پرسید چند؟

گفتمش دل مال تو تنها بخند..

خنده کرد و دل ز دستانم ربود

تا به خود باز امدم او رفته بود

دل ز دستش روی خاک افتا ده بود

جای پایش روی دل جا مانده بود...


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 12 مهر 1393برچسب:, | 9:55 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 12 مهر 1393برچسب:, | 9:54 | نویسنده : سپید گل |
از دلتنـگی چیـزی شنـیده ای؟!!

مـثل ایـن اسـت که دسـتت رابـاکـاغذ بـریده بـاشی!

زخـمی نمـیزنـد؛

خـونی نمـیریـزد؛

ولـی

مـی سـوزانـد؛

عجـیب میـسوزانـد

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 12 مهر 1393برچسب:, | 9:50 | نویسنده : سپید گل |
خدایا از تو معجزه میخواهم
معجزه ای بزرگ در حد خدا بودنت . . .
تو خود بهتر میدانی
معجزه ای که اشک شوقم را جاری کند .
ناامید نیستم....
فقط دلتنگم . . . !

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 12 مهر 1393برچسب:, | 9:49 | نویسنده : سپید گل |
پاییز می رسد که مرا مبتلا کند

با رنگ های تازه مرا آشنا کند

پاییز می رسد که همانند سال پیش

خود را دوباره در دل قالیچه جا کند

او می رسد که از پس نه ماه انتظار

راز درخت باغچه را برملا کند

او قول داده است که امسال از سفر


اندوه های تازه بیارد، خدا کند

او می رسد که باز هم عاشق کند مرا


او قول داده است به قولش وفا کند 

پاییز عاشق است و راهی نمانده است

جز این که روز و شب بنشیند دعا کند

شاید اثر کند و خداوند فصل ها

یک فصل را به خاطر او جا به جا کند

تقویم خواست از تو بگیرد بهار را


تقدیر خواست راه شما را جدا کند 

خش خش، صدای پای خزان است، یک نفر


در را به روی حضرت پاییز وا کند 

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 12 مهر 1393برچسب:, | 9:46 | نویسنده : سپید گل |
 
بعد از حمله اعراب مسلمان به ایران یک عرب از یک مرد پارسی پرسید:
چرا زنان شما حجاب ندارند؟ مرد پارسی گفت:

"حجاب زنان ما پلک چشمان مردان ماست"

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 12 مهر 1393برچسب:, | 9:10 | نویسنده : سپید گل |
یادت باشدکه اگر:

دنیایت کوچک باشد همه چیز را بزرگ میبینی.

غمها هر کدام برایت دیواری میشوند که جلو تو

و خوشبختی ات را سد میکنند.

غصه ها همانند دیوها در افسانه ها میشوند و

تو را به وحشت می اندازند.

اما اگر دنیایت بزرگ باشد و با نگاهی زیبا به دنیا بنگری

تمام غمها و غصه ها برایت کوچک می شوند.

آنقدر کوچک و حقیر که با تبسم به آنها می نگری و

تو همیشه پیروز میدانی

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 10 مهر 1393برچسب:, | 20:54 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 10 مهر 1393برچسب:, | 20:50 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 10 مهر 1393برچسب:, | 20:48 | نویسنده : سپید گل |
سردش بود...

دلم را برایش سوزاندم...

گرمش که شد با خاکسترش نوشت،

خداحافظ...

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 9 مهر 1393برچسب:, | 21:32 | نویسنده : سپید گل |
زندگی‌ همین است هر خاطره غروبی دارد... هر غروبی خاطره ای... و ما جایی‌ بینِ امید و انتظار...چشم می‌کشیم تا روزگار مان بگذرد گاهی‌ هم فرق نمیکند چگونه... فقط بگذرد

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، دلتنگی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 9 مهر 1393برچسب:, | 21:18 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 9 مهر 1393برچسب:, | 21:15 | نویسنده : سپید گل |
بعضی آهنگها و ترانه ها برای گوش دادن ساخته نشده اند...
اونها به وجود اومدن برای کمک کردن به آدم ها برای یک دل سیر گریه کردن از ته دل

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 9 مهر 1393برچسب:, | 21:13 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 9 مهر 1393برچسب:, | 21:12 | نویسنده : سپید گل |
پایــــیز که می آید
غمها انگار
در دلم کفش و لباس نو می پوشند...

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 9 مهر 1393برچسب:, | 21:10 | نویسنده : سپید گل |
♥•٠·˙ 
خدا را صدا کن
تنها خداست که می داند ...
.
.
.
مرحوم دولابی 
✔ هر وقت در زندگی‌ات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛
زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ 
هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 7 مهر 1393برچسب:, | 8:39 | نویسنده : سپید گل |
شاید نشود به گذشته بازگشت و یک آغاز ساخت ؛ ولی می شود هم اکنون آغاز کرد ویک پایان زیبا ساخت البته میخواهم باتمام نیرو سعی کنم شاید موفق شدم.خداباماهست .

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 7 مهر 1393برچسب:, | 8:15 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 7 مهر 1393برچسب:, | 8:10 | نویسنده : سپید گل |


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 7 مهر 1393برچسب:, | 8:9 | نویسنده : سپید گل |

ایـــن روزهــا نـه حوصــله ی دوسـت داشتن دارم
نـه مـیخواهــم کسـی دوســـتم داشته باشــد!
بــگذاریـد ایـن خـانـه نفســهای آخــــرش را
آرام آرام هـم کـه شده بــکشد
هـنوز تـوان بـریدنِ نفسـها را ندارم!


موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 6 مهر 1393برچسب:, | 8:30 | نویسنده : سپید گل |
 
عاشقانه ای از ماوراء...

سوگند به 'روز '... وقتی نور میگیرد ... رو به 'شب' ... وقتی آرام میگیرد 
که من نه تو را رها کرد ه‌ام و نه با تو دشمنی کرده‌ام ( ضحی 1تا 3)
افسوس .... ( و خداوند حسرت می خورد ... یا حسرتا علی العباد ) افسوس ... که هرکس را فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به مسخره گرفتی.
(یس 30) 
و از تمام پیامهایم روی برگرداندی
(انعام 4) 

و با خشم رفتی و 
فکر کردی 
هرگزبرتوقدرتی نداشته ام
(انبیا 87) 

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری.

(یونس 24) 

و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری
(حج 73) 

پس چون مشکلات 
از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید......
گفتم کمکهایم درراه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی 
اما به من شک داشتی .
( احزاب 10)

تا زمین با آن وسعت بر تو تنگ آمد
پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی 
و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، 
پس من بسوی تو بازگشتم تا تو نیز بسوی من بازگردی که من مهربانترینم 
در بازگشتن.
( توبه 118)

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 6 مهر 1393برچسب:, | 8:20 | نویسنده : سپید گل |
 
بی تو ماندن در سکوت یک شب است

دوستی چیزی برای هدیه نیست / طرح دریا و غروب گریه نیستدوستی یک کلبه ویرانه نیست / صحبت از شمع و گل پروانه نیستدوستی تنهای تنها یک تب است / بی تو ماندن در سکوت یک شب است

موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 4 مهر 1393برچسب:, | 19:8 | نویسنده : سپید گل |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • پارسیان دانلود