مانندیک عقاب باشید....وقتی باران میباردهمه پرندگان به سوی پناهگاه پرواز می کنند بجزعقاب که برای دورشدن ازباران دربالای ابرهابه پرواز درمی اید. مشکلات برای همه وجوددارند اماطرزبرخوردباان است که باعث تفاوت میگردد. بلندپرواز باشیدمانند یک عقاب.
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:

میترسم بیفتد نقاب خندانی را که بر چهره دارم ...
وبعد سیل اشک هایم " تو " را با خود ببرند و من بمانم و تنهایی ...
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، تنهایی ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، تنهایی ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:

هر وقت از همه چی خسته میشی
و از همه کس ناامید میشی،
سرتو بذار رو شونه خدا ♡❤
و یادت باشه که اون هیچوقت در هیچ شرایطی تنهات نمی ذاره ...
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
این روزها توانایی زندگی هنر شده...
آدمهای گرگ با رخنه در وجودت ... با بستن بال و پرت اوج میگیرند...
این روزها مرگ حق مسلم نیست...
حتی مردن هم اجازه ی قیم می خواهد...
این روزها نفس کشیدن پر از درد است...
نفس که میکشی شش هایت پر میشود از تنهایی...
این روزها روح وجود ندارد...
روحمان در قفس جسم دیگری اسیر شده...
این روزها نمی توانی حرف دلت را بزنی...
حرف بزنی کشته می شوی...
این روزها نباید صاحب قلب باشی...
قلب داشته باشی عذاب میکشی...تکه تکه اش میکنند...
این روزها فقط باید بمیری...
سر بگذاری بر بالش و بهترین آهنگت را گوش کنی و آهسته و آرام آخرین نفس را بکشی.
همین.
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:

که بدان سنگ شکست ...
بستی از روی محبت بزنیم !
تا اگر آب در آن سینهی پاکش ریزند ،
آبرویش نرود … !
فروغ فرخزاد
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:

اﻫﻞ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻮﭼﮥ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﮐـﻨﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﺵ ﭘﺎﯼ ﺑﻪ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ِ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻧﻬﺎﺩﯼ
ﺗﻮ ﮐﺠﺎ ...؟ ﮐﻮﭼﻪ ﮐﺠﺎ ...؟ ﭘﻨﺠﺮﮤ ﺑﺎﺯ ﮐﺠﺎ ...؟ ﻣﻦ ﮐﺠﺎ ...؟ ﻋﺸﻖ ﮐﺠﺎ ...؟ ﻃﺎﻗﺖِ ﺁﻏﺎﺯ ﮐﺠﺎ ...؟
ﺗﻮ ﺑﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﯽ . ﻣﻦِ ﺩﻟﺪﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﺁﻫﯽ . ﺑﻨﺸﺴﺘﯿﻢ . ﺗﻮ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﻣﻦِ ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﭼﺎﻫﯽ
ﮔُﻨﻪ ﺍﺯ ﮐﯿﺴﺖ ؟ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﻨﺠﺮﮤ ﺑﺎﺯ ؟ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﮥ ﺁﻏﺎﺯ ؟ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭼﺸﻢ ِ ﮔﻨﻪ ﮐﺎﺭ ؟ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﮥ ﺩﯾﺪﺍﺭ ؟
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮔُﻨﻪِ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻭ ﻟﺤﻈﻪ ﻭ ﭼﺸﻤﺖ، ﻫﻤﻪ ﺑﺮ ﺩﻭﺵ ﺑﮕﯿﺮﻡ
ﺟﺎﯼ ﺁﻥ ﯾﮏ ﺷﺐ ﻣﻬﺘﺎﺏ، ﺗﻮ ﺭﺍ داشته باشم.
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
خَـــــطا از مَـن اَست...میدآنَـم!
سآلهاست گــُفته ام " ایـــــاکَ نَعبـــُد" امآ بـه دیگَرآن هَــم دل سپرده اَم...!
از مَـن کـه سالهآســت گفته اَم " ایـــــاکَ نَستعـیـن " امآ بـه دیـگَرآن هم تکـیه کـرده ام...!
امــــــّـــــآ رَهایَم نکــــــُن
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:

موهـــات بعــضی وقتـا نـامــرتـب و کثیـفه!
هیـکلت بعــضی وقتــا رو فــرم نیـسـت!
بعضـی وقتـا خیـلی لاغــر میــشی یـا خیــلی چــاق!
لباسات بعضـی وقتـا درسـت و حسـابی نیـســت!
بعضـی وقتـا حوصـله نـداری بـه خــودت بـرسـی!
پــس بـهـتره کسـی رو پــیدا کنــی که تو اینــجور موقــع هـا نـگــران کـم تـر شـدن دوســت داشتــه شـــدنت نباشی!!!
و تــو رو هــر جــور که هســتی....
"دوســــت داشتنـــی تــریـن مـــوجود زمیــــن بــدونه"
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
دلت که گرفته باشد …
شادترین آهنگها روضه خوانی میکنند …
شلوغ ترین مکانها ، تنهاییت را به رخت میکشند …
و شادترین روزها برای تو غمگین ترین روزهاست …
دلت که گرفته باشد ، نقض میشود همه قانونها …
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
بزاریه چیزی بگم:نمیدونم امروزه ادما به چه زبانی حرف میزنن که هیچکی حرف همو نمی فهمند باید زبان جدیدی اختراع بشه تا همه همدیگرو درک کنن وحرف همو بفهمند.!!!
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
اه خیلی خسته ام/خسته ترازاونی که بفهمی خسته نه ازکارزیاد نه خسته اززمونه ی بیوفا ادما فقط ادعای دوستی دارن حرف زیادمیزنن اما درعمل راحت جات میزارن اره اینه رسم این دوره زمونه!!!
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
یه وقتایی دلت گرفته بغض توگلوته ومیخواد بترکه اما جای خلوتی نیست. دلت میخواد انقدر گریه کنی تا کویر صورتت سیراب شه ازاشکات اما کو اون جای خلوت؟!
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
دتهاست نه به امدن کسی دل خوشم نه ازرفتن کسی دلگیر. بی کسی هم عالمی داره!
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:

ﺧﻮﺩﻣﺎﻧﯽ ﺑﮕﻮﯾﻢ ؛
ﺑﻪ ﺁﺧــــــــــــــﺮ ﮐﻪ ﺑﺮﺳﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﻓﻘﻂ ﻧــﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ !
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:

یه حرفایی،
چنان آتیشت میزنه
که دوست داری فریاد بزنی،
ولی نمیتونی!
دوست داری اشک بریزی،
ولی نمیتونی!
حتی دیگه نفس کشیدنم برات سخت میشه!
تمام وجودت میشه بغضی که نمیترکه،
به این میگن
“درد بی درمون
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:

دلم هوای دیروز را کرده
هوای روزهای کودکی را
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد
دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم
الفبای زندگی را
میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند
دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هر چه میخواهید بکشید
این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو
دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم
آن را نچینم
دلم میخواهد …
می شود باز هم کودک شد؟؟
راستی خدا!
دلم فردا هوای امروز را می کند؟؟؟؟؟؟؟
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:

مواظــب باشیـــــد ...
"خــــــــــدا " اشـکـهـــــای او را می شمـــــارد ........
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:

از آغوش تو
چیزی بگو…
ببین…
جز من تویی که مانده ای
بگو… جای تو، من مرده ام…
دستم را بگیر… قرارگذاشته بودم
حالا که خانه دارد می ریزد
در آغوش تو فرو بریزم…
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، عاشقانه ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
بعدمرگم اعضای بدنم رااهدا کنید شاید اون موقع وصله ی تن کسی شدم!!
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
زندگی قصه تلخیست که ازاغاز بس که ازرده شدم/چشم به پایانش دارم!!!
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
راننده تاکسی اسکناس راگرفت وگفت یک نفری :مگث کردم وگفتم خیلی وقته!!!
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
به سلامتی اونایی کهمی خندنداما.....یک عمربغض داشتن وهیچکس نفهمید.....!!!
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
اگر مردی هست به من نشان بده...× ﭼﻘـــــــﺪﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺘﻦ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ...حتما بخونید ×
پیاده از کنارت گذشتم، گفتی:” قیمتت چنده خوشگله؟”
سواره از کنارت گذشتم، گفتی:” برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!”
در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود
در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود
زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی
در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ, وزنت را بیندازی روی من
در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی
در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلند گفتی:”زهرمار!”
در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت، فحش خواهر و مادر بود
در پارک، به خاطرحضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم
نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی
من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی
مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی!
تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است
من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده ام
عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی
عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد
من باید لباس هایت را بشویم و اتو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ
من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر، آقای پدر و …
وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است
وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
دیشب با خدا دعوایم شد؛ با هم قهر کردیم …
فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد.
رفتم گوشه ای نشستم.
چند قطره اشک ریختم و خوابم برد.
صبح که بیدار شدم، مادرم گفت:
" نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می آمد."…
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
یک روز وقتی به گل نیلوفری نگاه می کردم ترس تموم وجودم رو فرا گرفته بود که شاید یه روزی منم مثل گل نیلوفری تنها بشم...
حالا که فکر می کنم میفهمم که گل نیلوفری مغرور نیست بلکه خودشو وقف مرداب کرده............
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، عاشقانه ، ،
برچسبها:
موضوعات مرتبط: دلکده بهاری ، ،
برچسبها: